شعر “حس غزل” از یحیی وحیدی 19 آگوست 2019
خون از دلم چو قطره ی اشکی چکید و سوخت
شکل هلال در دل دفتر کشید و سوخت
شعرم که داشت مرثیه می شد برای تو
یک جا تمام حرف دلم را شنید وسوخت
گفتم غزل بچینم از این واژه ها ، ولی
حس غزل ز خانه ی ذهنم پرید و سوخت
یک کاروان ستاره ز چشمم روانه شد
وقتی قلم به کرب و بلایت رسید و سوخت
آری ، تو هم شنیده ای آنجا که کودکی
آب از دم سه شعبه ی تیری مکید و سوخت
دریای حلم و معدن غیرت ، خدای صبر
نعش به خون تپیده ی اکبر بدید و سوخت
لینک کوتاه : http://dorahak.ir/?p=385 برچسب ها : dorahak , ترنم , دوراهک , شعر , شهر دوراهک , یحیی وحیدی
- یحیی وحیدی
- 548 views
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید