شعر “ساقی صحرای غزلجوش عشق” از یحیی وحیدی 18 آگوست 2019
ماه بشارت به بشر می دهد
مژده ی میلاد قمر می دهد
باغ علی باز بر آورده است
ام بنینش پسر آورده است
وه چه پسر، بدر تمامش بخوان
ماه فرود آمده از آسمان
آب از آن لعل لبش شرمسار
عهد و وفایش زجبین آشکار
اوست که بر دوش علم می برد
آب به اطفال حرم می برد
کیستی ای روشنی هر دو عین
در کف تو پرچم عشق حسین
یوسف بازار زلیخای دل
ماه ز سیمای چو ماهت خجل
رهزن دلهایی و دل می بری
کی به تو آموخته این دلبری؟
سرو خجل ، گاه خرامیدنت
ملک و ملک مرده ی یک دیدنت
تاب دو گیسوی تو حبل المتین
تیر نگاه تو بسی دلنشین
شمس ضحا روی دلارای تو
شاخه ی طوبا قد و بالای تو
شوق شکوفایی گل ها تویی
مایه ی آرامش مولا تویی
روشنی روز من از روی توست
شام سیه، خرمن گیسوی توست
مستی مستان قدح نوش عشق
ساقی صحرای غزلجوش عشق
مستم و مستانه قلم می زنم
نام تو با عشق رقم می زنم
عشق تو از سینه دلم برده است
نام تو با اشک گره خورده است
گل ز تو پر پر شدن آموخته
آب ز شرم لب تو سوخته
ساقی لب تشنه ی لب تشنگان
دست مرا تا به ضریحت رسان
باب مرادی تو مرادم بده
گم شده ام راه تو یادم بده
لینک کوتاه : https://dorahak.ir/?p=355 برچسب ها : dorahak , ترنم , دوراهک , شعر , شهر دوراهک , یحیی وحیدی
- یحیی وحیدی
- 960 views
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید