اشعاری در وصف ماه محرم از محمد دوراهکی 12 سپتامبر 2019
کمان بود و گلوی تشنه ی من
هجوم شعله ها بر روی خرمن
زنی تنها میان خیمه می سوخت
شبش از آتش دل بود روشن
• • • • • • • • • • • • • • • • • • • •
عطش بود و لبی خشک و دلی خون
پر از لایی و لایی دشت و هامون
جدا شد تیری از آن چله ی سرد
گلوی گرم طفلی گشت گلگون
• • • • • • • • • • • • • • • • • • • •
عطش بر جان دریا سنگ میزد
کمان هم بر سپر نیرنگ میزد
جهالت با سه تا انگشت بران
گلوی کودکی را چنگ میزد
- محمد دوراهکی
- 1,191 views
- بدون نظر